بازار پول

بازار پول

بازار پول و به طورکلی پول چیست؟ ممکن است گفته شود که همۀ مردم می‌دانند پول چیست! لذا این سؤال چندان موضوعیت ندارد. در پاسخ گفته میشود منظور از پول و بازار پول در اینجا معنا و مفهوم خاص اصطلاحی آن است. نه آنچه که در محاورات عامه مردم به آن پول گفته میشود. مردم در محاورات خود به درآمد و ثروت، پول اطلاق میکنند مثلاً گفته میشود که فلانی امسال پول زیادی کسب میکند (یعنی درآمد زیادی بدست میآورد یا گفته میشود فلان فرد خیلی پولدار است یعنی) ثروت زیادی دارد اما منظور ما در اینجا اصطلاح فنی پول است معمولاً پول را از مجرای وظایف آن تعریف می کنند.

لذا گفته میشود پول آن چیزی است که از سوی عموم آحاد جامعه به عنوان وسیله پرداخت یا واسطه مبادله پذیرفته شده است و واحد محاسبه و ملاک سنجش ارزش نیز هست. بعد از دوره ارزش نیز بر عهده گرفت. کلاسیکها و همزمان با بروز عدم اطمینان و عدم تعادلهای گسترده در اقتصاد پول وظیفه ذخیره ارزش را نیز بر عهده گرفت.

کلیت‌های پولی

در تاریخچه پول، تا مدتی پول معادل اندازه سکه‌های ضرب‌شده و موجود در اقتصاد بود. بعد از پیدایش بانکداری علاوه بر اسکناس، حواله های بانکی هم پول محسوب شدند. بعد از آن اعتبارات و حساب‌های قابل چک کشیدن نیز به پول اضافه شدند امروزه در ایران پول عبارت از جمع پول سخت یا سکه و اسکناس در دست مردم به اضافه سپرده های دیداری بخش خصوصی نزد بانک‌ها است.

البته باید توجه داشت که سپردههای دیداری دولت شرکت‌های خارجی و دولت‌های خارجی نزد بانک‌ها پول محسوب نمی شود به این تعریف، تعریف محدود پول گفته می شود. شبه پول عبارت است از جمع سپرده های پس انداز و سپرده های مدت دار به جمع مقدار پول و شبه پول، نقدینگی گفته می‌شود. باید توجه داشت که به نقدینگی و اجزای آن تعریف گسترده پول هم اطلاق می‌شود. 

در کشورهای پیشرفته پول تعریف‌های گسترده‌تری هم دارد. بعد از تأکید فریدمن در مورد انضباط پولی و قانون رشد محدود و ثابت پول بانک‌ها و عوامل اقتصادی خصوصی، ابزارهای جدید مالی و پولی ابداع کردند و اوراق بهادار جدیدی به عنوان پول مطرح شد. در اینجا ما اجزای کلیت های پولی در کشورهای مذکور را به اختصار معرفی میکنیم:

۱)سکه و اسکناسهای در جریان؛

 ۲)سپرده های دیداری؛

یعنی حسابهای قابل چک کشیدن بدون بهره در بانکهای تجاری غیر از سپرده های سایر بانکها، دولت و دولتهای خارجی

نکته قابل ذکر در اینجا این است که مانده چک پول‌های (ایران چک و چک مسافرتی) فروخته شده توسط بانک‌ها داخل سپرده‌های دیداری گنجانده میشود. وقتی دارنده حساب چک پول تقاضا میکند بانک با صدور چک پول برای وی حساب او را صفر می نماید و پول وی را به حساب دیگری منتقل میکند که جزء نقدینگی به حساب نمی آید زیرا حساب جاری یا پس انداز و یا سرمایه گذاری نیست.

از آنجا که این چک پول ها جایگزین پول افراد (حساب‌های اشخاص) شده اند، باید معادل مانده چک پولهای فروخته شده که در حقیقت هنوز نزد بانک‌ها نقد نشده اند، به نقدینگی افزوده شود با توجه به توضیحات فوق و این مطلب که چک پول ها از درجه نقدینگی بالایی برخوردارند مانده این چک‌ها با عنوان خالص فروش چک‌های بانکی در گروه حساب‌های دیداری طبقه بندی می‌شود.

۳) چک های مسافرتی مؤسسات مالی غیربانکی

چکهای مسافرتی که مؤسسات غیربانکی منتشر کنند. نیز به مثابه پول در جریان است و مانند چکهای مسافرتی مؤسسات بانکی جزء خالص فروش چکهای بانکی در زیر گروه حسابهای دیداری ثبت میشود.

۴) سایر حسابهای قابل چک کشیدن؛

یعنی سپردههای بهره‌ده که با چک کشیدن قابل برداشت است و دارای انواع و اقسام ترتیبات قانونی و نام‌های بازاری است؛

به جمع این ۴ کلیت ،پولی پول یا M1گفته می‌شود:M1=1+2+3+(4)

۵) سهام صندوق دو طرفه بازار پول

یعنی سپرده‌های بهره‌ده قابل چک کشیدن در صندوق‌های دو طرفه که در دارایی‌های کوتاه مدت سرمایه گذاری می‌شود؛ البته بخشی از سهام توسط مؤسسات مالی نگهداری می‌شود که در داخل M2 منظور نمیشود بلکه جزئی از M3 محسوب می‌گردد.

 اینجا منظور از صندوق‌های دوطرفه مؤسسات واسطه گری مالی هستند که از طریق فروش سهام به عده زیادی از مردم وجوه بدست می‌آورند و با این وجوه سبدهای دارایی متنوعی از سهام و اوراق قرضه خریداری می‌کنند.

این موجب میشود هزینه‌های معاملاتی خرید سهام و اوراق قرضه برای سهامداران صندوق کاهش یابد و سهام‌داران مذکور بتوانند به چنان تنوع خوبی از دارایی‌ها دست یابند که به طور فردی نمی‌توانستند به آن برسند. سهامداران این صندوق ها هر وقت بخواهند میتوانند سهام خود را بفروشند ارزش این سهام به ارزش اوراق‌بهادار صندوق بستگی دارد از آنجا که ارزش اوراق بهادار این مؤسسات دارای نوسان است. ارزش سهام‌شان نیز نوسانی بوده و بنابراین سرمایه گذاری در آنها با ریسک همراه است.

منظور از صندوق های دو طرفه بازار پول مؤسسات مالی نسبتاً جدیدی است که ویژگی های صندوق‌های دو طرفه هستند، اما در عین حال کارکرد مؤسسات سپرده ای را نیز دارند، زیرا حساب‌های از نوع سپرده ارائه می‌کنند این صندوق‌های بازار پول مثل صندوق‌های دو طرفه برای تحصیل وجوه، سهام می‌فروشند و با این سهام ابزارهای بازار پول کـه هـم امــن است و هم نقدینگی بالا دارد خریداری می‌کنند که بهره این دارایی‌ها به سهامداران پرداخت می شود.

مشخصه کلیدی این صندوق‌ها این است که سهامداران آن می توانند در مقابل ارزش سهام خود چک کشیده و وجوه خود نزد صندوقها را برداشت کنند. البته مبلغ چک نباید از ۵۰۰ دلار کمتر باشد و ابتدا برای حساب باز کردن باید مبلغ قابل ملاحظه ای سهام صندوق خریداری شود. صندوقهای دو طرفه بازار پول از ۱۹۷۰ به بعد رشد فوق العاده ای داشته اند، به طوری که دارایی آنها در سال ۱۹۹۹ در اقتصاد آمریکا بالغ بر ۱۵۰۰ میلیارد دلار بوده است؛

۶) حسابهای سپرده ای بازار پول

این حسابها توسط بانکها دایر میشود و مزیت آن این است که تا سقف ۱۰۰۰۰۰ دلار بیمه است این حسابها در سال ۱۹۸۲ برای رقابت کردن بانکها با صندوقهای دوطرفه بازار پول به وجود آمد.

 حسابهای سپردهای بازار پول شبیه صندوق‌های دو طرفه بازار پول .هستند. این حساب‌ها در گروه سپرده‌های قابل چک کشیدن قرار می‌گیرند با این تفاوت که مثل سپرده های دیداری ذخیره قانونی ندارند و در داخل قرار نمیگیرند باید توجه داشت که حسابهای سپرده ای نزد بانکها شامل سه گروه حساب سپرده ای است.

۱) سپرده های دیداری بدون بهره ۲) حسابهای بهره ده قابل مذاکره جهت برداشت و ۳) حسابهای سپرده ای بازار پول بانک‌ها با وجوه حساب های سپرده ای بازار پول ابزارهای بازار پول خریداری می کنند و بهره آن را به سهامداران و صاحبان حسابهای سپرده ای بازار پول میدهند؛

۷) سپرده‌های پس اندازی

 سپرده‌هایی که به عنوان پس انداز نزد بانکها و مؤسسات مالی گذاشته می‌شود و قابل چک کشیدن نیست و غالباً در یک دفترچه پس انداز مخصوص که توسط سپرده گذار نگهداری میشود ثبت می‌شود؛

۸) سپرده های مدت دار کوچک

یعنی سپرده های بهره‌ده با سررسید معین صاحبان ایــن سپرده ها می‌توانند قبل از تاریخ سررسید آن با پرداخت جریمه آنها را برداشت کرده و به پول نقد تبدیل کنند البته مقدار اینها نباید از ۱۰۰۰۰۰ دلار بیشتر باشد.

با توجه به موارد ،فوق نقدینگی یا M2 عبارت است از:M2=M1+5+6+7+(8)

۹) توافقات بازخرید؛

 یعنی معاملاتی که در آنها بانک‌ها از یک مشتری غیربانکی قرض می گیرند . مثلاً امروز به مشتری خود اوراق قرضه خزانه داری می‌فروشند و متعهد می‌شوند که فردا با یک قیمت ثابت و معین آن را بازخرید کنند با این روش بانک‌ها وجوهی را برای یک روز قرض می گیرند؟

۱۰) دلار اروپایی

که عبارت است از سپرده های بر حسب دلار آمریکا در بانک‌های خارجی خارج از آمریکا و شاخه‌های خارجی بانک‌های آمریکایی که به این سپردها بهره تعلق می گیرد بانک های آمریکایی این سپرده های دلاری را از بانکهای خارجی با شاخه های خارجی بانکهای آمریکایی قرض می گیرند و از آنها استفاده می ؟ کنند. سپرده های معوقه این گونه در بانکهای آمریکا به عنوان یک منبع مهم وجوه برای آنها معادل ۱۵۰ میلیارد دلار است.

۱۱) سپرده های مدت دار

با مقدار زیاد یعنی سپرده‌های مدت دار با مقدار بیش از البته باید مقادیر سهام صندوق دو طرفه بازار پول و حسابهای سپرده ای بازار پول را از آن کم کرد تا از احتساب مضاعف پرهیز شود؛

۱۲) سهام نگهداری شده صندوق دو طرفه بازار پول توسط مؤسسات؛

بنابراین به عنوان کلیت پولی گسترده تر به صورت زیر تعریف می‌شود:M3=M2+9+10+11+(12)

۱۳( اوراق قرضه پس اندازی

که عبارت است از اوراق قرضه دولتی که نوعاً به سپرده گذاران کوچک فروخته میشود؛

۱۴) پذیرش‌های بانک‌ها

 این یکی از ابزارهای بازار پول است که در جریان تجارت بین الملل خلق می‌شود پذیرش بانک یک حواله بانکی  (مشابه چک است که توسط یک بنگاه منتشر میشود (مشابه چک) و در یک تاریخ معین در آینده قابل پرداخت است و بانکی که آن را پذیرش کرده این را تضمین می‌نماید بنگاهی که این ابزار مالی را صادر می‌کند ملزم است.وجوه معینی را به عنوان سپرده در حساب بانکی اش بگذارد تا این حواله را پوشش دهد؛

۱۵) اوراق بازرگانی

عبارت است از ابزار بدهی کوتاه مدت که توسط بانک های بزرگ و شرکتهای مشهور مثل جنرال موتورز منتشر می.شود تا دهه ۱۹۶۰ شرکت ها وجوه کوتاه مدت خود را معمولاً از بانکها قرض میگرفتند اما از آن به بعد برای تأمین وام های مورد نیاز فوری خود به فروش اوراق بازرگانی به مؤسسات دیگر و شرکت های دیگر اقدام نمودند و با این کار در واقع وارد تأمین مالی مستقیم شدند؛

۱۶) اوراق قرضه کوتاه مدت خزانه داری

یعنی اوراق قرضه ای که توسط خزانه داری آمریکا منتشر میشود و سررسید آن کمتر از ۱۲ ماه است.

لذا کلیت پولی وسیعتری ، نیز قابل تعریف است:

M4=M3+13+14+15+(16)

همان‌طور که قبلاً گفتیم این کلیت‌های پولی به دنبال ابداعات پولی و مالی از دهه ۱۹۷۰ به بعد گسترش پیدا کرد. زیرا با انضباط پایه پولی و سخت گیریهای پولی توسط بانک مرکزی برای استفاده بهینه از پولهای موجود و رفع مشکل کم پولی و انگیزه های سودآوری چنین ابداعاتی صورت گرفت، به‌گونه ای که اوراق بهادار مذکور در تعریف گسترده پول وارد شدند.

درجه نقدینگی

همان طور که ملاحظه کردیم کلیت‌های جدید پولی درجه نقدینگی کمتری دارند ولی در هر صورت قابل نقد شدن هستند و به طور کلی در مبادلات به عنوان وسیله پرداخت وارد می شوند. منظور ما از قابلیت نقد شدن در اینجا این است که یک دارایی بتواند ،فوری آسان و ارزان در پرداخت ها مورد استفاده قرار گیرد لذا درجه نقدینه بودن پول ۱۰۰ درصد است اما هر چه از سمت پول به سمت M2، M3 و M4حرکت می‌کنیم درجهء نقدینه بودن آنها کاهش می یابد ولی در مقابل بهره به آنها تعلق میگیرد. نکته قابل ذکر در اینجا این است که در کشور ما برگه چک‌های مدت داری که افراد هنگام خرید کالا از آن استفاده می‌نمایند مانند پول عمل می‌کند و می‌توان آن را جزء نقدینگی به حساب آورد. در سایر کشورها شخص هنگامی مجاز به صدور چک میباشد که در حساب خود معادل مبلغ چک صادره پول داشته باشد و از طرفی چک باید برای همان تاریخ معامله و در وجه فرد مشخصی صادر شود در حال حاضر در کشور ما افراد بدون اینکه در حساب شخصی خود پول داشته باشند اقدام به صدور چک برای روزها و یا ماه‌ها و یا حتی سال‌های دیگر می‌نمایند که این امر تا اندازه‌ای به مثابه خلق پول می‌باشد در حقیقت وقتی شخصی در حساب جاری خود پول ندارد و اقدام به صدور چک می‌نماید برای خود خلق پول (ولو پول ضعیف) نموده و قدرت خرید ایجاد می‌نماید. بنابراین جمع مبالغ این چک‌ها را باید با یک تبدیل خاص جزء نقدینگی به حساب آورد، با این توصیفات ملاحظه میشود که در کشور ما نقدینگی فراتر از آن چیزی است که اعلام می شود. باید توجه داشت که در حال حاضر وقتی شخصی در وجه شخص دیگر چک صادر میکند فرد دوم با امضا کردن پشت برگه چک قبل از تاریخ سررسید آن چک را خرج می کند. شخص ثالث نیز این چک را که پشت آن امضا دارد دوباره خرج میکند و این فرایند تا تاریخ سررسید چک ادامه می یابد. ملاحظه میشود که یک برگه چک که پشتوانه ای ندارد، مشابه پول چندین بار معاملات را پوشش میدهد البته گاهی این چک‌ها در وجه حامل صادر میشود که دیگر مشکلات مورد قبلی را نداشته و به راحتی مانند پول دست به دست می.شود بنابراین میتوان گفت یک برگه چک در مواردی مانند پول عمل کرده و چندین بار معاملات را پوشش می‌دهد.

کارکردهای پول 

همان طور که گفتیم پول در سلسله تاریخ تکاملی زندگانی مادی بشر در یک مرحله به عنوان یک ضرورت به وجود آمده است و به تدریج متناسب با ساختارهای اقتصادی- اجتماعی جوامع تحول پیدا کرده و متکامل تر و پیچیده تر شده است. 

اولین کارکرد پول واحد حسابداری یا ملاک سنجش ارزش بوده است. این کارکرد میتواند حتی بدون وجود خارجی پول تحقق یابد. مثلاً اگر ۱۰۰۰ کالا در جامعه وجود داشته باشد و مردم بخواهند آنها را با هم مبادله کنند باید ۱۲nn-1=121000999=499500 رابطه مبادله برای پولی میتواند تنها با کالاها تعریف شود تا ارزش هر کالا بر حسب کالای دیگر بیان شود.

اما واحدهای استاندارد شده ۱۰۰۰ قیمت پولی ارزش کالاها را مشخص کند و به طور خودکار ارزش هر بر حسب کالاهای دیگر از طریق ارزش پولی آن مشخص شود لذا این مقیاس ارزش گذاری به سازوکار مبادله کالاها را به طور خارق العاده ای تسهیل میکند و عنوان اولین کارکرد ،پولی میتواند حتی بدون حضور پول تعریف شده و تحقق یابد که این خود و اصولاً نظام مبادله کالا و تقسیم کار همه گیر را ارتقا می‌دهد.

در واقع پول واحدی است که قیمتها بر حسب آن اعلام میشود و در دفاتر مالی ثبت می‌شود. در کشور ما قیمت کالاها برحسب تومان و ریال بیان میشود که تومان و ریال واحدهای پول هستند و انباره پول بر حسب آنها اندازه گیری می.شود معمولاً واحد پول واحد محاسبه هم هست. اما در بعضی کشورها که تورم بسیار بالایی دارند اگرچه پول ملی آنها به عنوان واسطه مبادله عمل می‌کند، اما واحد محاسبه آنها مثلاً دلار است.

دومین و مهمترین کارکرد

پول وسیله پرداخت یا واسطه مبادله بودن است. در نظام مبادلات تهاتری که در آن پول وجود ندارد نه تنها محاسبه ارزش نسبی هر کالا بر حسب کالای دیگر کار بسیار مشکلی است بلکه تطابق نیازها و خواسته ها نیز با مشکل مواجه است.

مثلاً فردی میخواهد اتومبیلی را بفروشد و مقداری مواد غذایی و یک یخچال خریداری کند. اما ممکن است کسی که خریدار اتومبیل است فروشنده مواد غذایی یا یخچال نباشد و حتی اگر باشد، ممکن است ارزش اتومبیل با ارزش مواد غذایی و یخچال مورد نیاز فروشنده اتومبیل متناسب و برابر نباشد و لذا مشکل عدم تطابق خواسته ها و نیازها در مبادلات بروز میکند و نظام مبادلات را با ناکارایی و مشکل مواجه می کند لذا کارکرد واسطه مبادله یا وسیله پرداخت بودن پول، تطابق دوطرفه خواسته ها را غیر ضروری میسازد و هر فرد نیروی کار خود را می فروشد و در ازای آن پول به عنوان واسطه مبادله دریافت میکند سپس با این پول صدها کالا خریداری می کند. لذا قبل از اینکه پول به عنوان ذخیره ارزش مطرح شود کارکرد اصلی و مبنایی آن واسطه مبادله بود که در این صورت پول حتماً باید ماهیت بیرونی و واقعی داشته باشد (ولو به صورت حسابهای بانکی).

دوره کلاسیکها و نئوکلاسیکها

در دوره کلاسیکها و نئوکلاسیکها کارکردهای اساسی ،پول واسطه مبادله و واحد محاسبه بود. ذخیره ارزش به آن مفهومی که ما معرفی میکنیم در دوره کلاسیکها وجود نداشت، گرچه به لحاظ لغوی پول کارکرد ذخیره ارزش داشت. از آنجا که پول صرفاً با داشتن این دو عملکرد ماهیت کالایی پیدا نمی‌کند و چندان با بخش حقیقی اقتصاد در هم آمیخته نمی شود، کلاسیک ها میگویند که پول از بخش حقیقی مجزا است و هیچ تأثیری بر بخش حقیقی ندارد و تغییرات آن تنها موجب تغییر متناسب در قیمتهای اسمی همه کالاها میشود اما بر قیمتهای نسبی تأثیری ندارد.

نکته قابل ذکر در اینجا این است که تا زمانی که ارزش پول معادل ارزش کالایی آن بود و در واقع پول از ارزش ذاتی معادل ارزش قانونی آن برخوردار بود مورد پذیرش همگان بود.

وقتی پول کالایی با ارزش اعتباری مثل صدف یا پول قانونی با ارزش اعتباری به وجود آمد، شرط پول بودن آن این بود که به عنوان واسطه مبادله مورد قبول همگان باشد شرط مورد قبول همگان بودن پول حتی از اعتبار قانونی آن کم اهمیت تر نیست. 

سومین کارکرد

پول این است که پول ارزش‌های اقتصاد را ذخیره می.کند ذخیره ارزش به این معنی است که ارزشی که فردی با کار خود آفریده است با دریافت پول و نگهداری آن ذخیره می کند. مفهوم ذخیره ارزش را به دو روش توضیح داده اند یکی بر اساس معنای لغوی آن و دیگر بر اساس معنای اصطلاحی آن در مورد اول گفته شده که اگر ما امروز کالایی را بفروشیم و در ازای آن پول دریافت کنیم و این پول را نزد خود نگهداریم تا فردا با ،آن کالای دلخواه خود را خریداری کنیم پول در واقع از امروز تا فردا ارزش اقتصادی حاصل از فروش کالا را برای ما ذخیره می کند.

کارکرد ذخیره ارزش برای پول

هیچکس کارکرد ذخیره ارزش برای پول را اینگونه تعبیر نمی کند. اما تعبیر دیگری برای این مفهوم وجود دارد که ه به نظر میرسد منظور اقتصاددانان کلان هم همین .باشد این تعبیر این است که وقتی نااطمینانی و عدم تعادل در اقتصاد بروز کرد و بیکاری ظرفیتها به وجود آمد و نرخ های بازدهی نامطمئن شدند، تقاضای سوداگری پول مطرح شد و کارکرد ذخیره ارزش را برای پول ایجاد کرد. وقتی مردم در مورد آینده نامطمئن هستند، غالباً سعی میکنند (در صورت نبود تورم) ثروت خود را به صورت پول نگهداری کنند که این به معنای افزایش رجحان نقدینگی است. 

زمانی که مردم پول مازاد بر مصرف خود را مشخص میکنند در صورت نبود نااطمینانی و وجود اقتصاد (مثل دوره کلاسیک ها و نئوکلاسیکها فوراً آن را پس انداز می کنند و میان اجزای سبد دارایی خود تخصیص میدهند اما اگر نااطمینانی در اقتصاد بروز کند، فرد وقتی می خواهد پول اضافی خود را مثلاً صرف خرید اوراق قرضه نماید روزی که به بازار اوراق قرضه مراجعه میکند با نرخ بهره روز اوراق قرضه عایدی و بازدهی اوراق مذکور تعیین میشود و سالانه عایدی و نتیجه ای معادل Y به اوراق قرضه خریداری شده وی تعلق میگیرد اما با تغییر نرخ بهره در زمان آینده قیمت این اوراق هم تغییر میکند لذا نگهداری اوراق قرضه علاوه بر عایدی بهره ای عایدی سرمایه ای یا زیان) سرمایه ای هم دارد فرد با توجه به نرخ بهره ای که برای آینده انتظار دارد قیمت اوراق قرضه در آینده و در نتیجه عایدی سرمایه های این اوراق را محاسبه می نماید و آنگاه چنانچه حاصل جمع عایدی سرمایه ای اوراق و عایدی بهره ای آن برای وی مثبت باشد، اقدام به خرید اوراق مینماید و در غیر این صورت منتظر میماند تا یک فرصت مناسب حاصل شود و عایدی کل وی مثبت گردد. وقتی عایدی کل اوراق مثبت ،گردد فرد به جای نگهداری پول اقدام به خرید اوراق قرضه خواهد نمود.

نگهداری پول برای فرصتهای مالی

بنابراین نگهداری پول برای فرصتهای مالی مناسب به معنی ذخیره کردن ارزش توسط پول است. در نتیجه ذخیره ارزش یعنی نگهداری پول برای کسب فرصتهای مناسب برای خرید دارایی های مالی و حقیقی لذا نگهداری پول معاملاتی ذخیره ارزش اصطلاحی محسوب نمی شود، گرچه به لحاظ لغوی نوعی ذخیره کردن ارزش است در نتیجه ذخیره ارزش اصطلاحی فقط به این کار کرد سوم پول است که به آن ماهیت کالایی می‌دهد.

 نگهداری سوداگرانه پول به منظور کسب فرصت مناسب برای کسب بازدهی بیشتر اطلاق میشود در زمان کینز پول ماهیت کالایی پیدا میکند چون در حوزه تقاضای سوداگری پول کار کرد ذخیره ارزش از خود نشان می‌دهد اما در دوره کلاسیکها پول ماهیت کالایی ندارد و عرضه و تقاضای آن فرع بازار محصول تلقی میشود. در دورۀ کلاسیکها نرخ بهره در بازار محصول تعیین می شد و اساساً بازار پول موضوعیت نداشت. اما در دوره کینز، پول کالا محسوب می شود و قیمت این کالا نرخ بهره است که در بازار پول تعیین می‌شود.

از آنجا که در اقتصاد مدرن پول ارتباط میان حال و آینده را برقرار می کند، دارای بعــد زمــانی است و دارای وظیفه چهارمی نیز میباشد و آن این است که پول معیار پرداختهای تأخیری است. یعنی در معاملات بلندمدت مثل استقراض و اعطای وام واحدهای پولی مبنا قرار می گیرد.

مؤسسه های پولی بین المللی

مثلاً وقتی ایران از یک مؤسسۀ پولی بین المللی یا از یک کشور خارجی وام می گیرد، باید مقدار بازپرداخت آن در آینده به ریال مشخص و تعیین شود و بانک مرکزی ایران بر اساس این واحدهای ریالی استاد قرض گیرنده داخلی را ظهرنویسی کند البته لزومی ندارد که معیار پرداختهای معوقه و تأخیری، واحد پولی باشد؛ میتوان مقدار پرداخت نهایی بابت قرض را به جای اینکه برحسب ریال تثبیت و مشخص کرد به رفتار سطح قیمتها مرتبط کرد که به آن قرض شاخص بندی شده گفته میشود میتوان با ارائه یک مثال این کارکرد پولی را بیشتر توضیح داد.

فرض کنید در سال ۱۳۷۰ بعضی از شرکتها و مؤسسات اقتصادی میخواهند از خارج وام بگیرند و بانک مرکزی باید اسناد آنها را ظهرنویسی و ضمانت کند مثلاً اگر قرار است که در آینده نزدیک تنرخ ارز از ۷۰ ریال برای هر دلار به ۱۷۵۰ ریال افزایش یابد بانک مرکزی باید از قرض گیرنده داخلی تعهد بگیرد که برای دریافت یک میلیارد دلار موقع بازپرداخت به ازای هر دلار ۱۷۵۰ ریال به بانک مرکزی بدهد و بانک مرکزی دلار در اختیار وی قرار دهد تا بازپرداخت انجام شود.

تنها در صورت دادن چنین تعهدی بانک مرکزی باید اسناد وی را ظهرنویسی کند. اما اگر بــر اساس نرخ ارز جاری از قرض گیرنده تعهد بگیرد که در موقع بازپرداخت به ازای هر دلار ۷۰ ریال به بانک مرکزی بدهد تا دلار لازم در اختیار وی قرار گیرد و با اخذ چنین تعهدی اسناد وی را ظهرنویسی کند کارکرد چهارم پول را نادیده گرفته و زیان جبران ناپذیری بر کشور وارد کرده است.

آیا پول یکه است؟

پول علاوه بر اینکه از همه دارایی‌های مالی دیگر نقدینه تر است مردم به آن نسبت به سایر داراییها اعتماد منحصر به فرد دارند و در زمانهای نااطمینانی و ناامنی تنها به سوی آن رو می آورند. لذا پول از این جهت یکه است و یکه بودن آن از این واقعیت نشأت می گیــرد کـه بخـش خصوصی نمیتواند آن را تولید کند و این کمک میکند که جنبۀ ذخیره ارزش بودن پول حفظ شود. بسیاری از داراییهای مالی دیگر توسط بخش خصوصی تولید میشود و همیشه مظنه این هست که به مقدار زیادی از آنها تولید و عرضه شود و قیمت آنها به شدت کاهش یابد بنابراین بخش خصوصی نمیتواند پول را کم ارزش ،کند اما دولت‌ها می‌توانند. متاسفانه دولت ها هم تا به حال به کرات پول را دستکاری کرده‌اند و این اعتماد و اطمینان نسبت به پول را از بین برده اند این یک بعد یکه بودن پول است و تقریبا با وجود تورمهای مستمر و دخالت دولتها در بانک‌های مرکزی تا حدی موضوعیت خود را از دست داده است.

قانون سی اقتصاد

بعد دیگر یکه بودن پول زمانی تحقق مییابد که نیروهای خود اصلاح در اقتصاد ضعیف شوند. البته طبق دیدگاه کلاسیکها و قانون سی اقتصاد دارای نیروهای خود اصلاح است و مبنای اصلی این نیروها اصل جانشینی ناخالص .است این اصل بیانگر این است که همه کالاها حداقل جانشین ناخالص جزئی یکدیگر هستند دلالت این اصل جانشینی آن است که وقتی تقاضای بعضی کالاها تغییر میکند و مردم دنبال جانشینهای مناسب می گردند قیمت ها و تولید کالاهای دیگر تحـت تأثیر قرار میگیرد و تغییر میکند اما اگر پول یکه باشد نمیتواند جانشینهای کالایی داشته باشد. این بدان معنی است که اگر چه یک افزایش در تقاضای پول نرخ بهره را بالا می برد و بنابراین هزینه فرصت نگهداری پول را بالا می برد اما چه بسا مردم نتوانند جانشینهای مناسبی برای پــول پیدا کنند و این بدان معنی است که علامت قیمتی که توسط افزایش در تقاضای پول ایجـاد می شود، نمی تواند به سایر بازارها منتقل شود. در این صورت اصل جانشینی ناخالص شکسته شده و قانون سی موضوعیت خود را از دست میدهد ولی در کل نمیتوان درجه ای از جانشینی میان پول و کالاها را در شرایط عادی اقتصادی نفی .کرد لذا ایده یکه بودن پول به عنوان یک قاعده کلی تنها برای زمانی صادق است که پول معادل پول سخت یعنی سکه های طلا و نقره بوده است. در آن زمان پول تنها پناهگاه افراد در مقابل نااطمینانی بوده است و هنگام رکود، رجحان نقدینگی در تقویت می شده است. امروزه پــول شامل کلیـت هـای متعدد و متنوعی .است با وجود این همه تنوع در شبه پول افزایش در تقاضای پول احتمالاً به سایر بازارها سرایت کرده و نرخهای بهره و اجزای حساس به نرخ بهره مخارج را تحت تأثیر قرار میدهند.

رجحان نقدینگی

در یک اقتصاد تهاتری که در آن کالاها با کالاها مبادله میشود کاملاً منطقی به نظر می رسد که قانون سی برقرار باشد زیرا در حالیکه در هر بازار منفردی یک مازاد تقاضا (عرضه) می تواند به وجود آید برای کل اقتصاد هر مازاد تقاضایی برای یک کالای خاص لزوماً با مازاد عرضه یک کالای دیگر همراه خواهد بود لذا مازاد کلی عرضه منطقاً امکان پذیر نیست وقتی هم پول وارد اقتصاد میشود اگر صرفا کارکرد واحد محاسبه داشته ،باشد قانون سی شکسته نمیشود یعنی وقتی که پول از این جهت که یک کالای حقیقی نیست و نگهداری آن از طرف عوامل اقتصادی هیچ انتخاب فعالی محسوب نمی،شود صرفاً یک پوشه است و با قانون سی سازگار .است ایده رجحان نقدینگی که توسط کینز ارائه شد این چشم انداز را تغییر داد طبق این ،ایده عوامل اقتصادی برای نگهداری پول تصمیم گیری کرده و انتخاب ، کنند در شرایط نامطمئن مردم به سمت پول به عنوان مطمئن ترین ذخیره کننده ارزش رو می.آورند لذا تقاضا برای پول نه تنها انگیزه های معاملاتی را انعکاس میدهد بلکه همچنین انتظارات نامطمئن در مورد بازدهیهای آینده داراییهای مختلف را منعکس می‌کند.

در چنین موردی بخشی از درآمد مردم که میتوانست صرف خرید کالاها شود به سمت خرید پول (انتخابی که به طور حساس به وضعیت اعتماد بستگی دارد روانه می شود. لذا اگر تقاضای صحیح پول به حساب آورده شود، حتی در چارچوب تعادل عمومی استاندارد، قانون سی برقرار نیست. در ساختار نظری نظریه عمومی ،کینز بازار پول دارای ویژگی خاصی است که با قانون سی سازگاری ندارد. حتی اگر قانون سی به عنوان شرط تعادل لحاظ شود (نه اتحاد) بازار پول می تواند سازوکار تثبیت کننده لازم را از بین برده و به اقتصاد مجال دهد که در موقعیت مازاد عرضه کل قرار گیرد.

پول، کالایی تولید نشده

ایده اساسی در اینجا این است که نه تنها پول یک کالای تولید نشده است که نگهداری آن نشت از جریان دایره وار درآمد را باعث میشود بلکه موقعیت‌هایی در اقتصاد به وجود می‌آید که در آنها پول با سایر کالاها کشش جانشینی بسیار پایینی دارد. اگر تقاضای پول و شرط تعادل بازار پول در مدل تعادل عمومی گنجانده شود برای اینکه قانون سی به شکل تعادلیاش برقرار باشد باید قضیه پایداری تأمین ،شود به طوری که قیمت نسبی کالاها برحسب پول به سمت تعادل تعدیل گردد. یعنی اگر به خاطر بروز مازاد تقاضای پول مازاد عرضه کالاها به وجود آید قیمت کالاها برحسب پول باید کاهش یابد تا تقاضای پول کم شود و تقاضای کالاها زیاد شده و تعادل برقرار گردد. این بدان معنا است که پول باید جانشین کالاها باشد اما کینز در مورد ارتباط میان بازار پول و بازار کالاها ایده متفاوتی ارائه کرد. از دید وی ترازهای پولی حقیقی به عنوان جانشین‌های ناقص سایر داراییهای مالی که ممکن است به عنوان ذخیره های ارزشی از نوع دیگر عمل کنند، لحاظ می شود و نگهداری پول از یک انتخاب سبد دارایی ناشی می‌شود که در چارچوب آن نرخ بهره سنجه ای از هزینه فرصت نگهداری پول است لذا ارتباط میان بازار پول و کالاها از طریق کشش بهره ای سرمایه گذاری برقرار می شود بنابراین در اینجا قیمت کالاها برحسب پول وارد تصویر نمیشود یا به طور دقیق تر تنها تا آنجایی که ترازهای حقیقی پولی را و بنابراین نرخ بهره را تحت تاثیر قرار میدهند اهمیت دارند در این چارچوب یک پیام آشکار نظریه عمومی کینز این است که تصمیمات سبد دارایی و سرمایه گذاری در یک محیط اساساً نامطمئن اتخاذ می‌شود. 

تغییر در نرخ بهره

رجحان نقدینگی ممکن است چنان قوی باشد که بدون تغییر در نرخ بهره، عدم تعادل های بازار بول جذب شود و همه پولهای اضافه شده کنز و نگهداری شود و روح حیوانی سرمایه گذاران ممکن است چنان قوی باشد که تصمیمات سرمایه گذاری را تحت الشعاع قرار دهد. در یک مدل استاندارد IS-LM این ویژگی‌ها با منحنی LM افقی (دام نقدینگی) و IS عمودی (دام سرمایه گذاری) سازگار است. 

در چارچوب تابع مصرف کینزی که در آن اثر تراز حقیقی موضوعیت ندارد اگر نااطمینانی و نبود اعتماد کسب و کار اقتصاد را در دام نقدینگی یا دام سرمایه گذاری قرار دهد، در این صورت متغیرهای اسمی هیچ تأثیری روی بخش حقیقی ندارند به ویژه تقاضای کل از سطح قیمت ها مستقل میشود چون ترازهای پول حقیقی تأثیری چه مستقیم و چه غیر مستقیم) روی تصمیم مصرف و سرمایه گذاری ندارند.

اگر تقاضای کل کمتر از محصول بالقوه باشد، مازاد عرضه را نمیتوان با کاهش در سطح قیمتها از بین برد. زیرا اگر سطح قیمتها کاهش یابد، افزایش عرضه پول حقیقی خود را به افزایش در تقاضای سرمایه گذاری منتقل نمی کند بنابراین این جانشینی اندک میان نگهداری پول و مخارج کل را میتوان با منحنی تقاضای عمودی در فضای قیمت-محصول ارائه نمود.

نکته ای که در اینجا باید متذکر شویم این است که یکه بودن پول دو تعبیر دارد: یکی پناه بردن به پول آن هم عمدتاً پول (سخت در زمان ناامنی و نااطمینانی و نپذیرفتن سایر دارایی های مالی نزدیک به پول و دیگری عدم جانشینی میان پول و کالاها و عمودی شدن منحنی تقاضای کـل به خاطر عمودی شدن منحنی IS و افقی شدن منحنی LM به طور مسلم این دو تعبیر اشارات و پیامد متفاوتی برای اقتصاد کلان دارند.

پشتوانه پول 

در دوره هایی از تاریخ پول که پول ماهیت کالایی داشته است و ارزش آن معادل ارزش ذاتی کالایی آن بوده است پشتوانه پول موضوعیت چندانی نداشته است یا به عبارت دیگر پشتوانه آن ارزش ذاتی آن بوده است.

در دوره تاریخی طولانی مدت که سکه های طلا و نقره پول رایج جوامع بودند وضعیت اینگونه بود البته بعداً پادشاهان و مقامات و قدرتهایی که انحصار ضرب سکه را در اختیار داشتند آلیاژهای سکه ها را دستکاری میکردند تا با مقدار معینی از این فلزات گرانبها سکه های بیشتری ضرب کنند و مخارج خود را تأمین کنند.

کم کم که پول ،تحریری اسکناس و اعتبارات و تعهدات سپردهای بانکها هم به عنوان پول مطرح شد پشتوانه پول به عنوان یک عامل محدود کننده نشر بی رویه آن و در واقع یک عامل تضمین کننده ارزش پول موضوعیت یافت. در اینجا خوب است تاریخچه پولهای کاغذی و بانکداری را به طور مختصر توضیح دهیم.

منشأ کسب و کار بانکداری

 اساساً منشأ کسب و کار بانکداری را باید در اروپای قرون وسطی پیگیری کرد. در این دوران در اروپا پیشگام بانکداری صرافها بودند که مردم فلزات قیمتی مخصوصاً طلا) خود را نزد آنها به عنوان یک مکان امن به امانت میگذاشتند. هدف آنها از این کار صرفاً تأمین امنیت بود.

صرافها در ازای دریافت فلزات مردم به آنها رسید میدادند مردم از رسیدها یا گواهی سپرده ای که توسط صرافها صادر میشد در معاملات به عنوان وسیله پرداخت و واسطه مبادله استفاده می کردند. در واقع صرافها با این نحوه عمل، پول کاغذی با پشتوانه صددرصد طلا انتشار می دادند.

اما کار صرافها وقتی ماهیت بانکداری پیدا کرد که آنها شروع کردند طلاهایی را که به عنوان نگهداری امن در امانت داشتند به دیگران قرض بدهند زیرا همیشه مقداری طلا نزد آنها به صورت راکد وجود داشت اما نوآوری عمده وقتی ایجاد شد که بانکداری جدید مبتنی بر کسری از ذخایر شکل گرفت.

ابداعی که بانک را از صرافی امانت نگهدار و حتی قرض دادن طلا متمایز میکند همین عملیات مبتنی بر کسری از ذخایر است. این وقتی مطرح شد که صرافها متوجه شدند میتوانند بیش از مقدار طلایی که به امانت گرفته‌اند ،گواهی سپرده منتشر کنند و از این طریق به مردم پول کاغذی وام بدهند.

یعنی وقتی فردی مقداری طلا نزد صراف به امانت میگذارد صراف یک رسید یا گواهی سپرده به وی میدهد و معادل بخشی از این طلای به امانت گذاشته را به افراد دیگر قرض میدهد. ولی به این قرض گیرندگان، طلا نمیدهد بلکه به آنها رسید یا گواهی سپرده می دهد.

صراف ها

امـا ایــن صراف های به بانک تبدیل شده به مردم اعلام میکنند که هر وقت گواهی سپرده ها را به آنها تحویل دهند در مقابل آن معادل ارزش آنها طلا دریافت میکنند ولی چون این گواهی سپرده ها و رسیدها (به عنوان اسکناس بانکی مورد اعتماد و پذیرش مردم بود، مردم داعی چندانی برای تبدیل آنها به طلا .نداشتند لذا اسکناسهای در جریان نیازهای معاملاتی مردم را پوشش میداد و تا وقتی از این اسکناسها برای اهداف معاملاتی استفاده میشد بانک می توانست بیشتر از طلای موجودش اسکناس معوقه داشته باشد لذا بانکها از یک طرف برای حداکثر کردن ســود خــود تـا آنجا که احساس خطر نمیکردند حاضر بودند با پشتوانه جزئی پول منتشر کرده و وام بدهند؛ از طرفی هم برای اینکه اعتبارشان خدشه دار نشود و با هجوم مردم به ،بانک، برای تبدیل رسیدها و گواهی سپرده ها به طلا مواجه نشوند (طلایی که مقدار آن بسیار کمتر از ارزش اسمی گواهی سپرده ها بود) سعی میکردند بیش از حد منطقی وام ندهند و پول منتشر نکنند. در واقع از طریق ارائه قابلیتهای خلق پول با استفاده از نظام ذخایر جزئی و کسری صرافی ها به بانک های مدرن تبدیل شدند.

نظام پولی جدید

در این نظام پولی جدید پشتوانه پول طلا بود اما نه به صورت کامل و صددرصد بلکه تنها معادل کسری از پولهای منتشر شده پشتوانه طلا وجود داشت در این صورت شکنندگی این نظام بانکی کاملاً آشکار است زیرا با این سازوکار یک بانک میتواند به آسانی اسکناسهای جدید بانکی خلق کند و به دیگران قرض بدهد تا سود ببرد. لذا وسوسه انجام اغراق آمیز این کار در بانکها قوی بود البته آنها نمیخواستند اعتبارشان خدشه دار شود در این نظام ذخایر جزئی و کسری، حتی یک شایعه میتوانست مردم را به بانکها سرازیر کند تا گواهی سپردههای خود را به طلا تبدیل کنند که این میتوانست به ورشکستگی و نابودی بانکها و ضرر و زیان مردم منجر شود.

با بروز چنین بحران نقدینگی مسلماً مردم دیگر گواهی سپردههای بانکی را به عنوان وسیله پرداخت نمی پذیرند و بنابراین با کاهش حجم پول فعالیتهای اقتصادی هم تنزّل می.کند به همین علت صدها سال است که دولتها در نظام بانکی دخالت میکنند این دخالت در مرحله اول برای حفظ اعتبار واسطه های معاملاتی اسکناسهای بانکی و توازن بازپرداخت بانکها بود و بعداً نظام بانک مرکزی ایجاد شد که مقدار پول خلق شده توسط بانکها را کنترل کند.

 بعد از این مرحله کنترل و مدیریت نقدینگی و پول در دست بانک های مرکزی قرار گرفت و دارایی های بانک مرکزی پشتوانه پول شد که جمع آنها پایه پولی را شکل میدهد که این پایه پولی از طریق سازوکار ذخایر جزئی پول و نقدینگی را در جامعه منتشر میسازد. اما با این روش بانکداری، پشتوانه پول تولید و فعالیتهای اقتصادی معرفی می.شود یعنی بانک مرکزی متناسب با میزان تولید و معاملات و با هدف ثبات ارزش پول حجم پول در جریان را کنترل می کند. لنا پشتوانه پول تولید است.

می توان این طور نتیجه گیری کرد که در مواردی که پشتوانه پول طلاء اشیای قیمتی بود کارکرد پشتوانه پول جلوگیری از انتشار بی حد و حصر پــول بـود. در بانکداری مرکزی جدید پشتوانه پول تولید است البته در صورتی که بانک مرکزی به خوبی میزان لازم پول را تشخیص دهد و پایه پولی درون زا نباشد و بانک مذکور قابلیت کنترل کامل داشته باشد.

تعاریف متعدد پولی

با توجه به جایگاه و نقش پول در اقتصاد و تأثیرات کلان آن چندین تعریف در مورد پول ارائه شده است که خوب است در این فصل که کلیات نظریه پول مطرح شد این تعاریف را هم مطرح کرده و توضیح دهیم.

  1. پول به عنوان واسطه مبادله ملموس: تا ابتدای قرن بیستم پول به عنوان اسکناس و مسکوک که در دست مردم واسطه مبادله ملموس است در نظر گرفته میشد اما بسیاری معتقدند که اسکناس و مسکوک و ترازهای معاملاتی بانکی بر اساس معیارهای کلان اقتصادی دارای اثرات یکسان هستند. فاما معتقد است که در یک جامعه ایده آل دیگر نیازی به واسطه های فیزیکی پول نیست زیرا نقل و انتقال ثروت از طریق سیستم حسابداری و دفاتر بانکی انجام میشود ولی به هر حال تا قبل از قرن بیستم پول بانکی و اعتباری جزء پول محسوب نمیشد.
  2. پول به عنوان دارایی قابل نقد شدن: طبق این تعریف به همۀ دارایی‌های نقد و قابل نقد شدن مثل استاد بدهی با درجه نقدینگی بالا که برای پرداخت کالاها مورد قبول قرار می گیرد، پول اطلاق می شود. این تعریف اعتبار تجاری را هم شامل میشود منظور از اسناد بدهی اوراق بدهی با درجه نقدینگی بالا است و برای پرداخت وجه کالاها میتوان در زمان کوتاهی آنها را نقد کرد. منظور از اعتبار تجاری همان ضمانت جهت دریافت کالاها بدون وجه نقد .است در چارچوب این تعریف چه بسا نبود پول نقد مانعی بر سر راه مخارج ایجاد نمیکند بلکه این نقدینگی است که قید مخارج محسوب میشود مثلا چه بسا یک افزایش در حجم پول صرف پرداخت بدهی یا انباشت دارایی نقدینه شود و یک کاهش پول با افزایش اعتبار تجاری یا نقد کردن داراییهای نقدینه جبران شود. بر این اساس تغییرات اعتبار تجاری و اسناد بدهی اقدامات بانک مرکزی برای کنترل انباره پول را با شکست مواجه می.کند بنابراین سیاست پولی نباید روی پول متمرکز شود بلکه باید همه داراییهای نقدینه و ترتیبات اعتباری را به حساب آورد
  3. پول به عنوان وسیله پرداخت ساده و راحت: این تعریف که رابرت کلاور آن را ارائه کرده است پول را به عنوان ابزار پرداخت در بازارهای سازمان یافته تعبیر می‌کند. این طبیعتاً به الگوی تجاری و نحوه پرداخت ها در بخش‌های مختلف اقتصادی بستگی دارد کلاور منظور خود از ابزارهای پرداخت را این گونه بیان می‌کند که هر ابزار مالی که به خریدار اجازه دهد تا کالا را از فروشنده بگیرد میتواند پرداخت انجام دهد بر اساس این تعریف اعتبار تجاری به عنوان پول موضوعیت می یابد، یعنی وقتی که با اعطاء اعتبار تجاری اجازه تحویل گرفتن کالا داده شود (ولو اینکه وجه آن پرداخت نشده باشد) پرداخت محقق شده است و چون پول آن چیزی است که بتوان با آن پرداخت انجام داد (کالا تحویل گرفت) بنابراین اعتبار تجاری پول محسوب می شود.

شکل به این تعریف ایراد میگیرد و میگوید پرداخت موقعی اتفاق میافتد که بستانکار دیگر هیچ ادعایی نداشته باشد یا پرداخت وقتی محقق میشود که همه امور مربوط به فروش تمام شده باشد. لذا اعتبار تجاری تمام کننده معامله نیست بلکه نوعی به تعویق انداختن آن است. لذا اگر پول وسیله پرداخت باشد شامل اعتبار تجاری نخواهد شد زیرا اعتبار تجاری معادل پرداخت نیست، بلکه راهی برای شانه خالی کردن از پرداخت است.

  1. پول به عنوان وسیله پرداخت: همزمان طبق این تعریف که شکل ارائه کرده است انباره پول برابر است با تمام پرداختهایی که همزمان با انجام معامله توسط خریدار پرداخت می شود، بدون اینکه منتظر تأمین وجه از جایی دیگر باشیم. در این تعریف تأکید روی همزمانی است. در بعضی از کشورها اگر افراد دارنده ،حساب اعتبار خوبی نزد بانک داشته باشند، حتی اگر حساب های دیداری شان خالی باشد چکشان برگشت نمیخورد شکل این اضافه برداشت را جزء پـول قلمداد می کند، اما اعتبار تجاری را پول نمیداند زیرا در اولی همزمان با انجام مبادله پول پرداخت می‌شوداما در دومی نه.
  2. پول به عنوان ابزار پرداختی که تعهد بازپرداخت در آینده ایجاد نمی‌کند: طبق این تعریف که هری جانسون در سال ۱۹۷۱ آن را ارائه کرده است پول عبارت است از چیزی که به سادگی قابل تبدیل به کالا ،باشد بدون اینکه ایجاد بدهی و تعهد بازپرداخت کند یا به عبارت دیگر پول ابزار پرداختی است که تعهد بعدی ایجاد نمی.کند بر اساس این تعریف اعتبار تجاری و اضافه برداشت بانکی پول محسوب نمی‌شود زیرا با تعهد بازپرداخت همراهند اما سکه و اسکناس و سپرده های معاملاتی پول هستند

، 

سند دین و بدهی نیز اگر نیاز به بازپرداخت آن از سوی انتشاردهنده آن نباشد پول محسوب می شود چک‌های مسافرتی هم به عنوان پول محسوب می شوند زیرا نیاز به بازپرداخت ندارند.

۶) پول به عنوان متغیری که بیشترین همبستگی را با GDP دارد: این تعریف را که فریدمن و میزلمن ارائه کرده‌ا‌ند بر رابطه میان پول و تولید ناخالص داخلی تأکید دارد. لذا پیشنهاد کردند که متغیری به عنوان پول در نظر گرفته شود که بیشترین همبستگی را با Y داشته باشد. بنابراین آن دو نقدینگی (M2) را به عنوان پول تعریف کردند.

  1. پول به عنوان چیزی که تقاضای آن باثبات :باشد این تعریف که پولیون ارائه کرده اند شناسایی پول را بر ثبات تقاضای آن مبتنی می.کند پولیون معتقدند که بخش خصوصی بسیار باثبات تر از بخش عمومی است و بنابراین بی ثباتی اقتصادی اغلب از فعالیتهای دولت ناشی می شود؛ به ویژه بی ثباتی پولی بیشتر نتیجه اقدامات بی ثبات کننده بانک مرکزی است تا رفتار بخش خصوصی. بی ثباتی پول یک پدیده طرف تقاضای پول ،نیست زیرا تقاضا برای پول تابع مقدار اندکی از متغیرهاست و بنابراین باثبات است. این تعریف به این خاطر آورده شده است که ثبات تقاضای پول پیش شرط تأثیر گذاری سیاست پولی است یعنی اگر تابع تقاضای پول باثبات باشد با پرهیز از فعالیت های بی ثبات کننده طرف عرضه ،پول سیاست پولی میتواند موثر باشد اما اگر تابع تقاضای پول بی ثبات باشد سیاست پولی باید با تغییرات پشت سر هم عرضه پول خود را با آن منطبق سازد. نکته قابل ذکر در اینجا این است که ثبات تقاضای پول با قابلیت جانشینی میان سپرده های دیداری و سایر داراییها ارتباط دارد اگر یک دارایی جانشین خوبی برای سپرده های دیداری باشد و ما نتوانیم بازده آنرا به عنوان یک متغیر در تابع تقاضای پول بگنجانیم تغییرات در این بازدهی منجر به تغییراتی در رابطه میان تقاضای پول و سایر متغیرها شده و باعث میشود که تابع بی ثبات به نظر آید.

ولی این تعریف در معرض این نقد قرار دارد که این تعریف با ملاکهای منطق سازگار نیست زیرا اول باید در مورد ماهیت پول صحبت کرد و بعد در مورد ثبات یا عدم ثبات آن.

  1. پول به عنوان واسطه مبادله ای که به راحتی گردش کند: این تعریف که توسط یگر ارائـه شـده است بر گردش ساده واسطه مبادله تاکید دارد این تعریف هم تعریف بسیار محدودی است و با نقش پول در اقتصادی کلان تطابق کامل ندارد.
  2. پول به عنوان ذخیره کننده موقت قدرت خرید در این تعریف بر ذخیره کننده موقت قدرت خرید تأکید میشود فریدمن اهمیت واسطه مبادله بودن را انکار نمیکند اما بر این عملکرد به اندازه ذخیره ارزش تاکید نمی‌سسسکند از دید فریدمن پول یک ذخیره کننده موقت قدرت خرید است.

پول به عنوان یک دارایی :بیرونی در این تعریف که توسط توبین ارائه شده است بر برون زایی پول تاکید میشود. به نظر توبین عرضه اسمی پول ابزار رونق اقتصاد ،است، اما اگر سیاست گذاران نخواهند اینکار را انجام دهند پول متغیری نیست که بتواند خودش را با اقتصاد وفق دهد. از دید توبین پول یک دارایی بیرونی است که با بدهی بخش خصوصی به درون این بخش همراه نیست و نرخ بهره اسمی آن بصورت نهادی یا قانونی ثابت است و در بازارها تعیین نمیشود. توبین میگوید اگر پول یک دارایی درونی می‌بود مقدار اسمی و بازده آن درون زا بود.

اشتراک گذاری نوشته
پست‌های مشابه
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. فیلدهای مورد نیاز با * مشخص شده است

نوشتن دیدگاه